«پ ن پ!»با کمر دولا رفتم داروخانه عصا بگیرم؛یارو می پرسه عصا برای کمر دردت می خوای؟می گم:پ ن پ! حضرت موسی کلاس تبدیل اژدها ذاشته دارم می رم اونجا!(عجب آدمایی پیدا می شن ها!)
داشتم تو خیابون با سگم می رفتم،صدای پارسش همه جا رو برداشته بود! دختره رد شده می پرسه:سگه؟! می گم:پ ن پ! نهنگه مثل مستشار بادمجون خورده یکمی صداش گرفته!(مخ بعضی ها چقدر کچیکه ها!)
داشتم با فندکم تو خیابون بازی میکردم پلیسه رد شده میگه:فندکه؟ میگم:پ ن پ! مشعله المپیکه دارم می برم لندن! یارو شاکی شده میگه: بریم! میگم: پاسگاه؟! می گه: پ ن پ! میبرمت لندن با پله و مارادونا هم دوتا عکس بندازی!(عجب پلیس های باحالی پیدا می شن!)سر امتحانیم هر چی به بغل دستیم پا می کوبم،موشک پرت می کنم و تنه می زنم یارو نمی فهمه! اومدیم از جلسه بیرون می پرسه تقلب می خواستی؟ می گم:پ ن پ! خواستم ببینم اگه سوالی رو بلد نیستی کمکی کرده باشم!(شما اصتلاحا به این جور آدما چی میگید؟!)