ارمنستان | |
منم ارمنستان | دارم یکمی داستان |
در شمال ایرانم | هوای سردی دارم |
مرکز من ایروان | یکم همنام با ایران |
دامپروری شغلمون | سیب زمینی محصولمون |
مغرب من ترکیه | میشه با من همسایه |
سیمان و برق صنعتند | که بسیار هم نعمتند |
زبانمون ارمنی | نداریم هیچ معدنی |
جمهوری آذربایجان | |
روی نقشه نگاه کنید | بعدم مرا پیدا کنید |
منم که آذر بایجانم | شمال غربی ایرانم |
آب و هوام نیمه خشکه | تقسیم شدم به دو دسته |
نخجوان بخش کوچکم | سمت شرق بخش بزرگم |
مرکز من هست باکو | یک مقداری هم دارم کوه |
یک معدنم که نفته | یک شهر معروفم گنجه |
دو رود ارس و کورا | یک شهر به نام آستارا |
مرز من و ایرانه | کالایی ارزان داره |
اسلام دینمونه | آذری زبانمونه |
انگور و غلات و توتون | می شوند محصولاتمون |
نقشه مرا نگاه کنید | به سرزمین من سفر کنید |
ترکیه | |
چهارمین کشور هستم | روشن و تیره هستم |
یک چندتایی رود دارم | فرات و دجله دارم |
یکی هم قزل ایرماق | از اون تشکیل میشه باغ |
مرکز من آنکارا | مردمش هستند دارا |
دور و برم هست دریا | مرمر، اژه و سیاه |
دارای دو دریاچه هم | دوست دارید براتون بگم |
یکی توز گل و یکی وان | میوه دارم فراوان |
یک شهر دارم استانبول | که پر شده توش از گل |
مردم من فراوان | که هستند ترکی زبان |
همکاری با ایران دارم | مردمی با ایمان دارم |
عراق | |
من هم عراق هستم | مغرب ایران هستم |
کشوری اسلامی ام | من سرزمینی سبزم |
چهار شهر مذهبی | با زبان عربی |
هستند نجف کربلا | کاظمین و سامرا |
مردمم شیعه و سنی | با رفتار حسینی |
خرما محصول منه | بصره بندر منه |
مرکز من بغداده | پر از درد و فریاده |
یک کشور نفت خیزم | دارای کرکوک و اربیلم |
چهار شهر دیگر هستند | دور و بر من هستند |
کشور عربی هستند | دارای دینی هستند |
اسلام دینشونه | عربی زبانشونه |
عربستان ، اردن و سوریه | دیگری هم کویته |
پاکستان | |
همسایه ی ایرانمم | من نزدیک عمانم |
دارم من یک رود سند | که میره اقیانوس هند |
مرکزم اسلام آباد | با مردم خیلی شاد |
دارم من چندتایی شهر | هستش یکیشون بندر |
بندرش هست کراچی | با صنعت نساجی |
راولپندی و لاهور دارم | یکی هم پیشاور دارم |
محصول فراوان دارم | فرآورده دام دارم |
زبانمون هست اردو | ندارم من زیاد کوه |
ببین راهنمای من | مشرق ایران جای من |
افغانستان | |
آخرین کشور هستم | در شرق ایران هستم |
مردم من هم روستایی | ندارم هیچ دریایی |
بیشتر جاهام کوه دارم | دامپرور و دام هم دارم |
با آب شدن برفها | سرازیر شدن از کوهها |
تشکیل می شه چندتا رود | کاندوز ، هیرمند ، هریررود |
مرکز من هست کابل | یک رودم به نام اون |
نخ و پارچه صنعتند | که آنها هم نعمتند |
با پشم و پنبه هستش | ریسندگی و بافندگی |
اسلام دینمونه | دری زبانمونه |